تحقیقات پلیس همدان نشان داد دختر بچه 5ساله با روسری مادرش خفهشده و سپس مادر اقدام به خودکشی کرده اما به بیمارستان منتقل شده و پس از بهبود، به قتل اعتراف کرده است.قتل دختر 5 سالهای که گناهش کودکی بود، چهارمین مورد گزارش شده از کودکآزاریهای منجر به مرگ کودکان است که از ابتدای سال90 خورشیدی تا پایان تیرماه گزارش شده است.این کودک 5 ساله که نام او در رسانهها نیامده، پس از هانیه، نیما، باربد(فوت کرد)، حدیثه (دست راستش را از دست داد)، امیرپارسا (فوت کرد) و محمدپویا (فوت کرد)، هفتمین مورد کودک آزاری است که خبرش از طریق رسانهها به گوش مردم میرسد اما این همه ماجرا نیست. همه کودکآزاریها آشکار نمیشود و همه کودکآزاریهای آشکار شده به دلایلی چون حریم خصوصی خانوادهها، رسانهای نمیشود.
طبق آخرین آمار منتشر شده درباره کودک آزاری که اورژانس اجتماعی در 6ماهه اول سال88 منتشر کرد، در این مدت 144هزار و 565تماس درباره کودکآزاری با اورژانس برقرار شده بود که طبق آن 53درصد از کودکآزاریها توسط پدر انجام شده و 56درصد کودکان مورد آزار قرار گرفته دختر و 44درصد آنها پسر بودهاند. 90درصد کودکآزاریها هم در محیط خصوصی خانه انجام شده بود؛ یعنی امنترین جای زندگی کودک. اینها همه در حالی است که طبق آمارها از هر20کودکآزاری یکی آشکار میشود.
برای این حجم از خشونت در رابطهای که مشهور به رابطهای محبتآمیز و عاطفی است؛ یعنی رابطه پدری و مادری نسبت به فرزند، 4علت میتوان یافت؛ اول آنکه کودکان کودکاند و بزرگترها بزرگ. سوءرفتاری که پدر و مادر با فرزند خود نشان میدهند اگر با یک فرد بزرگسال نشاندهند برای آن زن و مرد تبعاتی خواهد داشت که پیشاپیش نقش کنترلی دارد اما کودک به خاطر ناتوانی جسمی و ناآگاهی نسبت به حقوق خود و ناتوانی درباره تحقق این حقوق، آسانتر در معرض تعدی قرار میگیرد.
دوم، پدر و مادر خود در جایگاه حمایت فرزند در آسیبها هستند (باید باشند). اگرصاحب این جایگاه مرتکب کوتاهی یا تعدی شود، نه تنها پناهگاه کودک از بین میرود بلکه به پناهگاهی ناامن تبدیل میشود. میتوان تصور کرد زن و مردی که کودکی غیر از فرزند خود را بیازارند، پدر و مادر کودک آسیبدیده طبیعی است که از فرزند خود دفاع خواهند کرد اما وقتی زن یا مردی فرزند خود را میآزارند، کسی نمیماند که در چارچوب همان خانواده، کودک را یاری کند.
سوم احساس مالکیت پدر و مادر نسبت به فرزند است که میتوان ریشههای آن را در فرهنگ عمومی و تاریخ اجتماعی مردم جست. تا هنگامی که زن و مردی، نسبت به فرزند خود حس مالکیت را جایگزین حس مسئولیت کرده باشند، وقوع جرم در این خانواده، قابل پیشبینی خواهد بود.
چهارم، ضعف عوامل بازدارنده در بسترهای عرفی، اجتماعی، خانوادگی و همچنین حقوقی و قانونی است.پدر و مادر کودکآزار، ناخودآگاه تجاوز به حقوق کودک را کمهزینه، غیرقابل پیگیری و اثبات و همچنین رسیدگی به آن را بدون متولی میبینند؛ در حالی که فرزند آزاردیده، کسانی را در جایگاه پدری و مادری دارد که همان زن و مرد کودکآزار هستند.
خشم خدا
وجود این پدیدهها و چنین حجمی از این پدیدهها در جامعهای که با معارف دینی بیگانه نیست، علاوه بر متولیان فرهنگی و اجتماعی، زنگ خطری را برای ضرورت توجه فقهی و حقوقی در این زمینه به صدا درمیآورد.
چونان که تعریف عدل، قرار یافتن هرچیز در جای خود1 است، خروج مفهوم پدر و مادر از محتوا و عملکرد اصلی خود، خلاف عدل است و خلاف عدل هم چیزی نیست جز ظلم.امام حسین(ع) به فرزندش حضرت سجاد(ع)، میفرماید: «ای نور دیده من، بپرهیز از ستم بر کسی که غیر از خداوند صاحب جاه و عزیز، یار و یاوری ندارد». 2
همچنین فرستاده خدا(ص) در حدیث قدسی از خداوند جهان نقل میکند که فرمود: خشم من سخت است بر آن کسی که ظلم میکند بر کسی که غیر از من کمک کاری ندارد.3
عملی که خشم خداوند را در پی داشته باشد، تبعا ممنوعیتی فقهی بر آن وضع میشود.با توجه به آمارهایی که پیشتر، از میزان کودکآزاری آمد، ضروری بهنظر میرسد که در حوزه فقهی، مردم به زشتی این رفتارها نزد خدا توجه داده شوند تا این انذار، پرهیزی عمومی را ایجاد کند.همچنین مبنا قرار دادن همین گزارههای دینی و فقهی، قانونگذار را قادر میکند تا برخورد محکمی با پدران و مادران کودکآزار کند و مهمتر از آن، زمینه پیشگیری از وقوع چنین جرائمی را فراهم کند.
هانای پسر «بکوش»؛ که روزی پدر شوی
احراز صلاحیت از هر فردی که میخواهد وارد مسئولیتی شود، شرطی عقلایی است.
وقتی برای راندن اتومبیل، استفاده از یک دستگاه صنعتی، اداره یک مجموعه کاری، نگهبانی از یک ساختمان و کارهایی این چنین، ساعتها آموزش و در نهایت احراز صلاحیت، منطقی و عقلایی است، ورود به حیطه تربیت فرزند و مسئولیت فرزندداری به طریق اولی به آموزش و صلاحیت نیاز دارد.
فرض کردن خانوادهای که نمیتوانند بهطور طبیعی صاحب فرزند شوند و میخواهند کودکی را به فرزندی قبول کنند، کمک میکند که بدانیم منظور از صلاحیت پدر شدن و صلاحیت مادر شدن چیست.
قوانین مدنی جمهوری اسلامی ایران برای زن و مردی که میخواهند سرپرستی کودکی را قبول کنند و در واقع میخواهند پدر و مادر کودکی باشند که خود به دنیا نیاوردهاند، شرایطی در نظر گرفته است که اگر این شرایط محقق نشود، آن زن و مرد نمیتوانند و اجازه ندارند سرپرست کودکی باشند.نخستین اشاره قانون به سن مرد و زن سرپرست است و اینکه حین قبول سرپرستی دارای فرزند نباشند.
قانونگذار در ادامه موارد مهمتری را نیز پیشبینی کرده: هیچیک از زوجین دارای محکومیت جزائی مؤثر به علت ارتکاب جرائم عمدی نباشند، هیچیک از زوجین محجور نباشند، زوجین دارای صلاحیت اخلاقی باشند، زوجین یا یکی از آنها دارای امکان مالی باشند، هیچیک از زوجین مبتلا به بیماریهای واگیر صعبالعلاج نباشند، هیچیک از زوجین معتاد به الکل یا موادمخدر و سایر اعتیادات مضر نباشند.4
قانون همچنین شرایطی را برای فسخ این سرپرستی در نظر گرفته است؛ در مورد نخست این شرایط آمده است که درصورتی که سوءرفتار یا عدماهلیت و شایستگی هر یک از زوجین سرپرست برای نگهداری و تربیت طفل تحت سرپرستی محرز باشد، با تقاضای دادستان، این سرپرستی فسخ میشود.5
این نوع سرپرستی در حالی که امکان فسخ برای آن پیشبینی شده، اما ابتدا چنان تعهداتی را به عهده مرد و زن سرپرست میگذارد و صلاحیت آنها را مورد سنجش قرار میدهد. در حالی که سرپرستی پدر و مادر بر فرزند خود که از طریق طبیعی به دست میآید، فاقد هرگونه احراز صلاحیتی حتی احرازی در حد صلاحیت اخلاقی زوجین، عدم اعتیاد به الکل و موادمخدر، عدم محجوریت و همچنین تمکن مالی نسبی وجود ندارد.
این در حالی است که پیشگیری از کودکآزاری از راه دقت نهادهای مدنی بر زوجی که علاقهمند به پدر و مادر شدن هستند، میتواند پیشاپیش مانع بسیاری از کودکآزاریها و کودککشیها شود.
زن 30 سالهای که دختر 5 ساله خود را در همدان کشت، مدعی است که بیماری روانی داشته و بر اثر اختلافات خانوادگی دست به این کار زده است. براساس گزارشهای رسمی مردی که 3 سال پس از پدرشدن و به دنیا آمدن باربد، کودکش را در آتش جهل خود سوزاند، معتاد به شیشه بود و امیرپارسا که زیرشکنجه مادر خود، قلبش ایستاد و دچار مرگ مغزی شد و نهایتا جان سپرد، مادری معتاد به کراک داشت.
پینوشت ها:
1. العدل وضع الشئ فی موضعه.
2. تحف العقول/ ص 246؛ بحارالانوار/ ج 78، ص 118.
3. اشتدّ غضبی علی من ظلم من لا یجد ناصراً غیری/ الامالی، شیخ طوسی/ ص405.
4و 5. قانون حمایت از کودکان بیسرپرست، مادههای 3و 16.